اندرز
ازملانصرالدین پرسیدند:
آیاتابحال به فکرازدواج افتادی ملاگفت :
بله پرسید:خب چی شد؟
ملا:به هند سفر کردم درآنجا بادختری آشناشدم
که بسیار زیبابودولی من اورانخواستم
چون از مغز خالی بود
به شیراز رفتم دختری دیدم بسیارتیزهوش،
ولی من اورانخواستم چون زیبا نبود
به بغداد رفتم وباز دختری دیدم
که بسیار زیبا وخیلی دانا
ولی با او هم ازدواج نکردم
پرسید:دیگه چراملا :
برای اینکه او دنبال کسی مثل من میگشت